بر جلوخان منظرم
چون گردش اطلسى ابر قدم بردار
از هجوم پرنده بىپناهى
چون به خانه بازآيم
پيش از آنکه دربگشايم
بر تختگاه ايوان
جلوهاى کن
با رخسارى که
باران و زمزمه است
چنان کن که مجالى اندک را در خور است
که تبردار واقعه را
ديگر دست خسته به فرمان نيست
آنگاه بانوى پرغرور عشق خود
را ديدم در آستانهى پرنيلوفر،
که به آسمان بارانى مىانديشيد
و آن گاه بانوى پرغرور عشق خود را ديدم
در آستانهى پر نيلوفر باران
که پيرهنش دستخوش بادى شوخ بود
و آن گاه بانوى پرغرور باران را
در آستانه نيلوفرها
که از سفر دشوار آسمان باز مى آمد
(شاملوی بزرگ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر