۱۳۹۲ فروردین ۲۹, پنجشنبه

یه وقتی کتاب من چراغها را خاموش می کنم زویا پیرزاد رو خونده بودم. امروز یه بخشی رو یکی از بچه ها روی دیوارش با بقیه سهیم شده بود ... به نظرم جالب امد


یادِ پدر افتادم که می گفت : " نه با کسی بحث کن. نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن . آدم ها عقیده ات را که می پرسند ، نظرت را نمی خواهند . می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی .بحث کردن با آدم ها بی فایده ست "  - چراغها را من خاموش می کنم ص 17 / زویا پیرزاد



کتابش رو دوست دارم کلا نوشته هاش رو. اما با بخشی از این جمله موافق نیستم. اونجا که می گه: "آدمهـــــــا ... " به نظر من نمیشه در مورد آدمها اینطور کلی حرف زد. هنوز خیلی ها پیدا میشن که از حرف زدن با هم چیز یاد میگیرن. بحث کردن رو دوست دارن به برای اینکه به کسی چیزی ثابت کنن، بلکه برای دلایل دیگه ای.... شاید حتی فقط اینکه دوست دارن باهات حرف بزنن... که دلیل کوچکی هم نیست 

۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

چیزهای خوب رو باید یاد گرفت. قبلا هم نوشتم که اعتقادی به مرز و ژنهای هزاران ساله موروثی و این جور چیزها ندارم. اگه فرصت کنم و بشمرم تعداد چیزهایی که بهشون معتقد نیستم خیلی بیشتره از اونایی که بهشون معقتدم :)  اومدم اینجا که بنویسم این چیزی که این خارجه ایها بهش میگن رزلوشن خیلی چیز خوبیه. یعنی اینکه دست کم اگه شده سالی یه بار خودت رو مرور کنی و سعی کنی یه کار خوبی بکنی، یا یه عادت بد رو ترک کنی، یه آدمی رو خوشحال کنی یا .... دست کم یه بار در سال اینکار رو میکنی و اگه به رزولوشنت پایبند باشی تا مدتها اون اتفاق خوب تکرار میشه. حتی از کلیشه ترین رزولوشن که کم/زیاد کردن وزن باشه :) چه اهمیتی داره. مهم اینه که با خودت تمرین کنی که خودت خودت رو قضاوت کنی