۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

ساختار فکر آدمها با هم متفاوته و خیلی طبیعیه که بخشی ش از محیط اطرافشون(خانواده/دوستان/رشته تخصصی/کار/یا حتی محل زندگی) متاثر میشه. اما واقعا فقط بخشی ش. شاید برای همین باشه که میشه خانواده هایی پیدا کرد که تفاوت دیدگاه توشون زیاده در حالیکه همه ی افراد توی شرایط مشابهی زندگی و کار میکنن

البته اینکه خود اون خانم انرژی بزاره روی اینکه فکرش رو وسعت بده از طریق مطالعه یا هر روش دیگه ای به نظر من وزن بیشتری باید داشته باشه... تا اینکه غالبا بگیم خب از فلانی بیش از این نمیشه انتظار داشت چون براش فراهم نشده. مثل اینه که بگیم اون آدم نقش زیادی نداره. گرچه غیر ممکن هستش که آدمها هر چیزی رو که دوست دارن بتونن صد در صد فراهم کنن اما اینکه توان/تلاش شخصی اون آدم رو هم در نظر نگیریم و بگیم چون براش فراهم نشده، خب اینطوریه به نظرم شاید تضعیف کرد اراده آدمیزاد باشه. یعنی ما اگه نحوه تفکرمون اینطور باشه که باید چیزهای برامون فراهم بشه و اگه نشه ما رشد نمیکنیم، به نظرمن در طول زمان روی نسل آدمیزاد اثر میزاره و تنبل و بی حال بار میان. 

راستش نمیدونم ماجرا چی بود که این به ذهنم رسید اما خیال میکنم یه چیزی توی ذهنم راحت نیست با تنبلی تاریخی که توی ما وجود داره... و بدتر از اون اینکه توجیهش کنیم. یه چیزی رو باید عوض کنیم که نسلهای آینده مون بیشتر به خودشون متکی باشن تا به شرایط و امکانات و از این حرفا