۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

یکی دو سالی میشه که توی ایران آدمهای میانه سال هم بیشتر به تکنولوژی روی آوردن و سعی میکنن که با اینترنت و تلفن های هوشمند کار کنن. توی نگاه اول این ماجرا خیلی هم عالیه. اما من متوجه این شدم که ابزاری که مردم استفاده میکنن لزوما روی نحوه ی فکر کردن و زندگی کردنشون اثر نمیزاره. اگه دقیقتر بخوام بگم اینه که اساسا دسترسی به دنیای اینترنت نمیتونه باعث رشد فکری آدمها بشه. 

چند روز پیش این مطلب از طرف یکی از خانمهایی که فوق العاده خانم مهربان و عزیزیه، به دستم رسید و من رو به شدت توی فکر برده. متنش اینه

***************
مردها را عصبانی نکنید...وقتی مردها عصبانی میشوند قابلیت انقباض عضلاتشان به مراتب بالا میرود و توانایی کتک زدن انها بیشتر میشود...مردها در عصبانیت فقط دوست دارند از موضوع فرار کنند.انها به حل مسئله فکر نمیکنند تلاش نکنیم تا متقاعدشان کنیم...مردها در عصبانیت شخصیتی بد بین ..بددهن..نا مهربان دارند..فقط یک راه دارد سکوت کنید وقتی سکوت کنید زودتر ارام میشوند وقتی ارام شدند راحتتر متقاعد میشوند..


زنها را عصبانی نکنید....زنها وقتی عصبانی میشوند قدرت جسمیشان از بین میرود اما به همان ترتیب قدرت زبانی بالایی دارند ..یک زن در عصبانیت تمام بدی هایی که در طول عمرش به او کردید را در پنج دقیقه طوری جلوی چشمانتان میاورد که باور نمیکنید...غرزدن از ویژگی های بارز همه زنان است..یک زن را وقتی عصبانی کردید عواقبش را تا یک هفته وگاهی تا یک ماه باید بپذیرید.زنها ماجرای عصبانیتشان را در تمام این مدت با خود حمل میکنند.

***************


مدتها بود که چنین متتن سکسیستی نخونده/نشنیده بودم. البته شاید هم به این دلیل باشه که من گزیدده میخونم و به هر جور وبلاگ و صفحه ای بطور تصادفی وقت نمیزارم برای خوندن. اما این متن من رو خیلی ناراحت کرد. مطمئن هستم اگر که ایران بودم هم برام به هیچ وجه راحت نبود که با این خانم نازنین صحبت کنم. چون اساسا طرح همچین مساله ای خیلی پیش زمینه نیاز داره و کلی آموزش توی زمینه های دیگه لازم داره قبل از اینکه اصلا برسیم مفهوم به نام سکسیزم رو پیش بکشیم. چیزی که بیشتر دلخورم می کنه اینه که چندین سال و چندین هزار زن به خاطر تفکرات اینچنینی لذت زندگی کردن آزاد و زیبا و مملو از عشق رو نچشیدن فقط به این دلیل که اساسا اینطور تربیت شدن که فکر و زندگی درست یعنی این.... نمیدونم چه می شه کرد اما ایکاش بشه قدمی برداشت

۱۳۹۴ آذر ۱۳, جمعه

یه اصطلاحی توی فارسی کوچه و خیابان داریم که بهش میگیم ماست مالی. یه متنی هم چند وقت پیش خوندم که سعی داشت بگه که این اصطلاح یه ریشه ی تاریخی داره و از این حرفا. چیزی که تصمیم گرفتم در موردش بنویسم اینه که من تا به حال نمیدونستم که اصطلاح بیشتر از اینکه یک واژه باشه، یک مفهومه. منظورم اینه که فراتر از زبان فارسیه و توی بعضی فرهنگ های دیگه هم وجود داره. تا جایی که من سوادم میرسه، خیلی برام پیش نیومده که کسی در اینجا به زبان انگلیسی چیزی بگه و بعدش خودش یا بقیه سعی کنن یه طور دیگه ای این ماجرا رو تفسیر کنن و اگه منصفانه نگاه کنی ببینی اون تفسیره خیلی هم نمیخونه به اون چیزی که گفته شده یا اتفاق افتاده، بلکه بیشتر شبیه اینه که اون آدمهای مفسر تلاش دارن یه اتفاق بدی رو بر اثر اون حرف/حرکت افتاده، تعبیر به چیزی کنن که به نظر اونقدرها هم بد نیاد.

فکر کنم خیلی پیچیده نوشتم. یادمه توی یکی از این جلسات مذاکرات سیاسی ایران، یکی از کسانی که ایرانی نبود اما نسبت به بقیه فرهنگ پیچیده ی ما رو بهتر می شناخت، می گفت یکی از گرفتاری های مذاکره با ایران اینه که حرفی که زده میشه خیلی جای مانور داره و خیلی واضح و صریح و پوست کنده نیست و معتقد بود مذاکره کنندگان ایرانی (حرف 4-5 سال پیشه) این ماجرا رو میدونن و تیم مقابل رو توی سردرگمی تفسیر حرفهاشون درگیر میکنن و این باعث میشه که طرف مقابل نمیدونن الان باید چه تصمیمی بگیرن

این ماجرا اخیرا برای من توی کانتکست یه زبان شرقی دیگه اتفاق افتاد و اون آدم دومی که زبانش با زبان آدم اولی یکی بود، گفت نهههههه فلانی منظورش این بوده، احتمالا تو برداشتت اشتباهه. و هر دوی این بندگان خدا غافل بودن از اینکه یه آدم سومی که دوست من بود، به زبان اونها تسلط داشت و بهم گفت که اینا دارن ماست مالی میکنن (البته توضیح داد که معنی این میشد). من لبخند زدم و براش گفتم که ما توی فارسی برای این اتفاق یک کلمه داریم و اونم ماست مالیه. کلی هر دو خندیدیم و برامون جالب بود که شاید شرقی بودن ما باعث این نقطه مشترک شده و لو اینکه نه من و نه ایشون علاقه/توانایی ماست مالی داریم