۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

گاهی اوقات توی جامعه میبینی که بعضی آدمها به کارهاشون خیلی توجهی نمیکنن و همین جوری شاید فقط به خودشون فکر میکنن یا شایدم حتی فکر نمیکنن و سرشون گرم یه چیز دیگه س

دوهفته پیش من سر یه کلاسی رفتم که چون استادش خیلی مسن بود، قرار بود من دم دستش باشم که اگه احیانا کمکی خواست، بتونه کلاسش رو جمع کنه. این ماجرا تو خیلی از کلاسهایی که بزرگن و استاده سنی ازش گذشته پیش میاد. برای همین وقتی وارد کلاس شدم؛ استاده لبخند زد و با مهربانی ازم تشکر کرد و گفت اگه میشه اینجا بشین که من ببینمت، منظورش این بود که دم دستم باشی.... من هم همون کار رو کردم

چند دقیقه بعدش یه زوج محترم اومدن درست صندلی کنار من نشستن. هر دوشون سرما خورده بودن و تمام دو ساعت کلاس فس و فس و سرفه میکردن. در صورتیکه کلاس خیلی بزرگی بود و میتونستن یه کمی با فاصله از من بشینن که باعث به خطر انداختن سلامتی من یا کس دیگه ای هم نشن. متاسفانه من هم نمیتونستم چیزی بگم، با اینکه حق داشتم اما به محض اینکه چیزی می گفتم ممکن بود برداشتهای درستی از حرف من نشه. تازه جدای از سرماخوردگی شون، دختره که موهای خیلی بلندی هم داشت ، هی موهاش رو میچرخوند و دو بار موهاش خورد توی صورت من که تقریبا حالم بد شد و دیگه حواسم تا چند دقیقه به کلاس نبود..... طاقتم داشت واقعا طاق میشد که خوشبختانه کلاس تموم شد و به خیر گذشت

چند وقت پیش یه دختر همین جایی که ویدیویی منتشر کردی که از عدم حقوق دیگران توی کتابخونه دانشگاه ما گلایه داشت. البته متاسفانه خیلی بد گلایه ش رو عنوان کرد  و به یه نژاد خاصی توهین شد و حتی یه جایی از ویدیوش هم اداشون رو در آورد که مثلا من توی کتابخونه دارم درس میخونم و آدمهای فلان نژاد تلفنشون زنگ میزنه، و فکر نمیکنن که اینجا برای مطالعه س و اداشون رو درآورد که چطوری بلند بلند به زبان خودشون اونجا حرف میزنن و باعث آزار بقیه میشن. ماجرا به تلویزیون هم کشید و دختره توسط آدمهای اون نژاد تهدید شد و خلاصه ماجرا لحن گفتنش چون بد بود، باعث شد اون آدمهایی که حق بقیه رو ضایع میکنن با عدم توجه به دیگران، اصلا شدن آدم خوبه و این دختره به خاطر لحن بدش کلا حرف اصلی ش ندیده گرفته شد.

من هم موافقم که خیلی بد حرف زد... اما راستش من شخصا همین تجربه ای رو که این دختره می گفت داشتم. اما هیچی نگفتم بهشون چون به محض اینکه چیزی بگی میشی آدم متهم که داری سخت میگیری یا چیزهایی شبیه به این. مثل هم زوج محترم که اصلا فکر نمیکردن که دارن من رو اذیت میکنن.... اصلا فکر نمیکردن به هیچی غیر از خودشون. سوال اینجاست که خب باید چه کرد توی این مواقع؟

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۳, شنبه

چند تا چیزی رو که شاید به نظر به هم ربطی نداره باید اول توصیح بدم. بعدش مینویسم ماجرا چیه. یه ایده یا شاید هم قانونی توی عکاسی وجود داره که وقتی میخوا عکس بگیری کادر رو به 9 تا مربع تقسیم می کنی. بهش میگن قانون سوم یا قانون سوم داوینچی حتی. اینــــــــــــــــــــجا میشه خوندنشخلاصه ش اینه که اگه چیزی روی راس های مربع وسط قرار بگیره یا وسط اون مربع وسطیه، میشه نقطه تاکید عکس.  حالا اینو داشته باشین

چند وقت پیش طبق معمول یکی از هموطنان عزیز رفته بود بالای منبر سخنرانی در مورد اینکه ایرانی ها توی جراحی پلاستیک روی دست دنیا بلند شدن و... منظورش قطعا در مورد تکنولوزی و تبحر و این چیزا نبود، بلکه قصدش این بود که بعنوان یه فاکتور منفی و نقادانه به ماجرا نگاه کنه و از این حرفا

ازش پرسیدم میدونی بالاترین درصد جراحی پلاستیک چی توی امریکا در صدر هستش (همونطور که انتظارش رو داشتم) نمیدونست. بهش گفتم که آمار نشون میده بالاترین جراحی پلاستیک در امریکا، ایمپلنت پستان هستش. گفت خب که چی هر کی چیزی رو که مشکل داره اصلاح میکنه. خیلی متوجه منظورم نشدم....

 اما فکر کردم که عزیز من ببین اینکه یه جماعتی بینی بزرگ دارن، دست خودشون که نیست. بهشون ارث رسیده و از نظر زیبایی خیلی ها دوستش دارن، خیلی ها هم نه. اما اونها که مرکز توجهشون به قسمتی از بدن خانمها اونقدر زیاد شده که جامعه سطحی نگرشون هم حاضره هزینه بده تا اون قسمت رو بزرگتر کنه که بیشتر توی چشم طرف مقابلش بیاد، دیگه این دست خودشونه. این دیگه ارثیه ژنتیکی نیست و به نظرم این یکیش جای تاسف داره نه ما ایرانیها که دوست داریم بینی زیباتری داشته باشیم

امروز این عکس رو دیدم که مثلا در مورد تبلیغ فر کردن مو هستش اما با قانونی که در بالا توضیح دادم میشه گفت که مرکز توجه عکس/عکاس هر چیزیه به غیر از موهای فر!!! اینطور نیست؟ 




۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۲, جمعه



راستش درست یادم نمیاد که قبلا راجع به این ماجرا نوشتم یا نه. معمولا اگه یه جایی کسی توی کارش برخورد خوبی نکنه با من، اگر دلیل خوبی نداشته باشه برای برخوردش، من بهش حق نمیدم. طبیعیه که این موارد در مورد شغلهایی پیش میاد که درآمد خوبی ندارن و معمولا مهربان همسر بهشون حق میده که اینا حقوق خوبی نمیگیرن و برای همین با مردم درست برخورد نمی کنن. قطعا از برخورد نامناسب اون آدمها ناراحت میشه اما تو دلش بهشون حق میده. نظر من متفاوت با اینه. من فکر میکنم که زندگی ارزش این چیزهای رو نداره. هر کسی باید پای حق و حقوق خودش بایسته. البته راستش رو بخواین بعضی جاها حق طرف رو محفوظ میدونم. بطور مثال توی خیلی از موارد توی ایران، مثلا خانم فلانی حق داره، چون قانون و جامعه و خانواده و .... همگی دارن بهش زور میگن و همین که طرف تا همین جاش هم رسیده، فکر میکنم کار راحتی نکرده. گرچه قطعا باید با مردم درست برخورد بکنه، اما ته دلم فکر میکنم زیاد فشار روش بوده و شاید حتی متوجه رفتارش نیست

اما اینجا راستش اینطوری فکر نمیکنم. البته اینکه قضا و قدر تو رو در جایی قرار میده که ممکنه شانس بیشتر یا کنتری داشته باشی هم یه جواریی ممکنه مفهوم داشته باشه (من به اون چیزی که خارجه ای ها بهش میگن رندم نس، معتقدم) و فکر میکنم کسانی که زحمت بیشتری میکشن، تلاش میکنن شانس خودشون رو توی این اتفاقات تصادفی بیشتر کنن و این باعث موفقیتشون میشه. اما مثلا خانم اکس یا آقای وای تصمیم گرفته فلان کار خدماتی رو انجام بده. خب دیگه معلومه باید چه کنه. حق نداره با بقیه نامناسب برخورد کنه و بهانه اش هم این باشه که خب من حقوق زیادی نمیگیرم. به قول این متن بالا، اگر از شغلت خوشت نمیاد، عوضش کن یا اگر حالش رو نداری، دست کم کار فعلی ت رو بپذیر. حالا میخواد اشکال کارت حقوق کم باشه یا کار زیاد یا استرس زیاد یا.... انتخاب با خودت بود و هنوز هست

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

تو را نا دیدن ما غم نباشد .... که د رخیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی .... ولیکن چون در عالم نباشد
من از ال روز دانستم که این عهد .... که با من بسته ای محکم نباشد

چقدر گروه پالت این شعر زیبای سعدی رو لطیف و روح نواز اجرا کردن. یعنی اونقدر که به راندمان امروزم کمک شایانی کرد
سپاس دوستان پالت . اینـــــــــــــجا بشنوید