دوم اینکه من با اینهمه ادامه مبارزه بدون خشونت در مقابل گروهی که وحشیگری رو به تمام معنا کردن، نمیپسندم. من معتقدم ما تا به همین حالا هم خیلی بیش از اونچه باید هزینه کردیم و پس از این باید گروههایی داشته باشیم که مزدوران حکومت ازشون بترسن. من فکر میکنم وقتی منطق بر ذهن ناقص بسیجی و سپاهی عمل نکرد باید اون رو از جونش ترسوند که وقتی میخواد با این سبعیت دست به خشونت بزنه، ته قلبش بلرزه که مبادا گیر اون گروهی بیفته که نباید! وقتی زبان طرف مقابلت تفنگشه، تو چطور میتونی با منطقت، با آرامشت، با سازت، با شعرت و با عشق باهاش حرف بزنی؟ آقا جون پروتکل ارتباطی دو طرف یکسان نیست، خوب حرف هم و نمیفهمیم دیگه!
یه سوالی که من توی این روزها مدام از خودم میپرسم اینه که تا کــــــــــــــــی باید هزینه بدیم تا به این نتیجه برسیم که حالا دیگه کافیه و باید دست به ابزاری برد غیر از گل و قلم و ساز برای تاروندن این قوم تاتار؟!!!