۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه
۱۳۸۹ دی ۷, سهشنبه
۱۳۸۹ دی ۳, جمعه
گردشگری
۱۳۸۹ آذر ۳۰, سهشنبه
شب یلدا
۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه
انار لیلی
لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد. گًل داد . سرخ سرخ
گًلها انار شدند. داغ داغ.
هر اناری هزار تا دانه شد.
دانهها عاشق بودند. دانهها توی انار جا نمیشدند.
انار کوچک بود.
دانهها ترکیدند.انار ترک برداشت.
خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود.
کافیست انار دلت ترک بخورد.
و سالیانی است که لیلی عشق میورزد.
"عرفان نظر آهاری"
۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه
این شـــکم مقدس!
۱۳۸۹ آذر ۲۳, سهشنبه
چرا رنج می کشیم!
۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه
ساری گلین
۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه
نوشتن و مرزهای جغرافیایی
۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه
۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه
لاله زار...
۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه
یک ایمیل وارده!
مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان میبرند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد میزند و خدا و پیغمبر را به شهادت میگیرد که « والله، بالله من زندهام! چطور میخواهید مرا به خاک بسپارید؟ اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده ومیگویند: « پدرسوخته ی ملعون دروغ میگوید. مُرده.مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمیافتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش میبریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا جایز نیست.
کتاب کوچه /ب2/ص1463 -احمد شاملو