۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

تغییرات!

تغییر! کلمه خیلی جالبیه. یه وقتایی آدم حاضره خیلی هزینه کنه تا یک کمی ازش رو به دست بیاره. فکر میکنی اگه تغییر نکنی مردی... شبیه مرداب شدی ....
راستی مگه مرداب تغییر نمیکنه؟ فکر نمیکنم موجود زنده ای باشه که تغییر نکنه. اما منظور من از این تغییر در واقع تعییر شرایطه نه تغییر موجود زنده. به هر حال هر چیزی توی دنیا یه کمی ش خوبه. حتـــــی تغییـــــــــــــــــــــــر! خدا بگم چیکار کنه این جناب اوباما رو با این شعار تغییراتش ؛)

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

عید میاد

برف نو برف نو سلام سلام
بنشین خوش نسشته ای بربام

پــــاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی است ایـــن ایـــام

هنوز زمستونه اما دلم داره پر میکشه این روزها برای عید. عید میاد و من باز دلتنگی هام تازه میشه. هیــــچ موقع سال باندازه عید دلم هوای بقیه رو نمیکنه. تقریبا هر روز هر چیزی که ممکنه اتفاق بیفته رو تصور میکنم. از سبز کردن گندم و تمیز کردن خونه موقعی که تمام خونه بوی تازگی میده تا خرید کردن تو بازارهایی که توش سوزن نمیشه انداخت با مردمی که همشون عجله دارن... دویدن تا لحظه آخر نزدیک تحویل سال یا حتی عید دیدنی های ملال آور! و بالاخره دورهم جمع شدنها با برو بچز فامیل و دوستان بهتر از آب روان :)کـــــــاش دوباره تکرار شه ... شاید امسال شاید ....