۱۳۹۲ شهریور ۱۴, پنجشنبه

دفعه پیش که رفته بودم ایران با اینکه خیلی دلم تنگ شده بود... برای همه چیز و همه کس، چیزهایی دیدم که باورش سخت بود. با همه وجودم باور دارم که اگه چیزهایی توی کشور ما درست نیست یامثلا میتونه بهتر باشه و نیست، مقصرش حکومت و دولت و این حرفها نیست. کار تک تک خود ماست. یعنی هر کدوم از ما داریم کارهایی میکنیم که درست نیست و برآیندش میشه این. اونوقت برای اینکه زشتی این پیزهای رو بپوشونیم میریم سراغ فشن و چیزهایی که از زیرساختهای نادرستمون، یه شکل عجیب و غریب اغراق شده تری می سازه که بیا و ببین

زیر ساختهایی که می گم چیزهای اصلی و اساسی اداده کشور نیست ها. مثلا این شعر رو بصورت تصادفی دیدم که یه لالایی هستش با صدای حمید جبلی. قراره این بشه چیزی که مثلا یکی از ما شبها برای بچه مون بزاریم که بخوابه. 


ترانه سرای این شعر آقای مصطفی رحماندوسته. همون که شعر زیبای صد دانه یاقوتش هنوز توی خاطر همه هم نسلی های من مونده. اما یه نکته ساده که توی این شعر هست و اتفاقا به نظر من خیلی هم بزرگه ....

آقای رحماندوست عزیز؛ همونطور که یه بچه نمیتونه موضع سیاسی داشته باشه، نمیتونه موضع دینی بگیره. برای همین چرا باید وقتی براش لالایی می گیم، مفهومی به نام خدا یا پیامبر یا هر چیز دیگه دینی رو که خودمون بهش باور داریم توی لالایی بچه بگنجونیم؟

اینه که می گم ما داریم خودمون با خودمون بد می کنیم. درست نمیشیم تا وقتی که تک تک مون نخواهیم و براش کار نکنیم. بخصوص آدمهایی که دارن کار فرهنگی میکنن توی کشورمون


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر