۱۳۹۲ آذر ۲۶, سه‌شنبه

تمام روزم به کد نوشتن گذشت. تمام ساعت و دقیقه و ثانیه ها. کمتر از دو جمله حرف زدم و نوشتم.... غذا و آب خوردم و کد نوشتم! این روزها رو دوست ندارم. من آدم مردمم... شاید برای همین درس دادن رو دوست دارم. یه مفهومی رو انتقال میدی.... سعی میکنی هر بار بهتر از قبلا باشی. بعدش بازخورد آدمیزادی می بینی. گاهی دست و پا زدن آدمها رو میبینی و بهترین لحظه ش هم اونه که میگه آهـــــــــــــــا گرفتم! چه جالب.... ایناش برای من لذت بخشه

من و مهربان همسر خیلی وقتا با هم سر همین حرف میزنیم. آخه ایشون با اینکه خیلی مدرس خوبیه، اما از درس دادن لذت نمی بره. میگه کار تحقیق یه چیز دیگه ایه. منم تحقیق دوست دارم، اما تحقیق گروهی.... اینکه با یه گروه کار کنم. زیر و بم چیزهای رو با هم بحث کنیم . از زاویه های مختلف بهش نگاه کنیم. دوست ندارم ساعتها فقط بشینم و ایده خودم رو کد کنم. اونم با این برنامه ها مزخرف. خلاصه اینکه به قول خارجه ای ها ما هارد کور برنامه نویس نبوده و نیستم. من آنالیز دوست دارم. کلنجار رفتن با ایده ها و طراحی و از زاویه های مختلف نگاه کردن به یه مساله.... خلاصه اینم از امروزم. البته تموم نشده. گفتم بیام اینجا و بنویسم بلکه فراموش نکنم چی دوست دارم... شاید یه وقتی برگشتم و اینو خوندم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر