۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

فاصله

امروز صبح خیلی زود بیدار شدم. خیلی زودتر از همیشه... از وقتم استفاده کردم برای سر زدن به چند وبنوشت که دلم براشون تنگ شده بود!

یکی راجع به زندگی و مشکلات جاریش نوشته بود... آدم دلش میگرفت اما به قول بیل گیتس: دنیای ما دنیای منصفانه ای نیست، این رو باید پذیرفت. راستش من از وقتی این جمله رو جایی خوندم، به همه چیز راحت تر نگاه میکنم. خیلی دیگه دنبال این نیستم که چرا...؟ چرا...؟ ... . به هر حال دنیای ما اینجوریه، به جای تکرار مشکلات و گرفتاریهاش باید زیبایی هاش رو درک کنیم و ازش لذت ببریم :)

یه صفحه دیگه از دلتنگی های پدر بزرگی نوشته بود که مدتیه از یار دیرینش جدا مونده... همــــــــه دلم پر کشید برای پدر بزرگ مهربونم... و مادر بزرگ نازنینم که سالهاست ندیدمشون... یکی از زشتی های زندگی که هیچوقت باهاش کنار نخواهم اومد همین فاصله هاست. خدایـــــا من چقــــــــدر دلم تنگه :(

پی نوشت: این کلیپ کوتاه رو چند روز بعد از نوشتن این متن دیدم:
فراقی ... شعر از زنده یاد احمد شاملو با صدای فریبا. رقص سحر دهقان و ویلون همایون خسروی (اینجا کلیک کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر