کـــــاش که عادت نکنم
به کسی، چون به هر حال همه برای هم موندنی نیستن و دیر یا زود از هم دور میشن
به کاری، چون ضمن اینکه از انجامش لذت نمیبرم، دیگه فکر نمیکنم چرا این کار رو انجام میدم... از انجام مکانیکی هر کاری واقعا متنفرم
و به چیزی، چون از اون به بعد اون چیز مال من نیست، من میشم مال اون و این همون چیزیه که من همیشه ازش فرار میکنم
گاهی خیلی از زوجهای قدیمی رو میبینم که وقتی ازشون میپرسی دلت برای اون یکی تنگ شده، جواب میشنوی"خب شوخی نیست، یه عمره که باهاشم..." و با خودت فکر میکنی یعنی فقط به عادت با هم بودنش فکر میکنه یا اعتراف به عشق براش سخت شده... نمیدونم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر