میگه کلافه میشم... اذیت میشم. نه خبر میخونم نه به این شبکه های خبری نگاه میکنم. راستش از کسی هم خیلی با خبر نیستم. کلیتش میدونم که خوبن و دارن زندگی میکنن دیگه... حالا همین زندگی روزمره دویدن. چه کنم؟ اینجوری دست کم آرامش دارم. مهمونی هم میریم، موسیقی هم هست. فیلم هم تصمیم گرفتم از همینایی نگاه کنم که شما روشنفکرا بهشون میگین بازاری... میگین بــفــروش! خب مردم دوست دارن بخندن. اشکالی داره؟ حوصله فکر کردن دیگه ندارن. حالش هم نیست بکوبم بیام اون سر دنیا و تازه دوباره از صفر شروع کنم. بیخیال بابا مگه چقدر زنده ام. دارم در آآآآرااامـــــش زندگی میکنم :) همینه دیگه
اینا حرفایی بود که چند وقت پیش شنیدم و تا امروز که نوشتمش، شاید صدها بار توی ذهنم تکرار شده. نمیدونم اون اشتباه میکنه یا من. شاید هم هر دو... اما کـــــــــــــــــــاش هیچکدوم
امروز یکی از دوستام تو فیس بوک این متن رو گذاشته بود. کلی ناراحت شدم
پاسخحذففـکر کنم گـیج تـرین نسل تاریــخ بــشریت ما باشــیم. نسلی کـه نــمیدونه بـره تا خودش رو از ایـن جـهنم نـجات بده یا بمونه تا کشـورش رو آباد کنه..!ء
سـوالی که مطمئـنن ذهن خیلی از ما ها رو اشـغال کرده...!ء.