۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

سنت و بی سوادی فرهنگی

تلاش کردم چیزی راجب به اعدام ها و ... ننویسم. راستش حتی فکر کردن  در مورش برام سخته. تصور اینکه یه سری آدم اونقدر ذهنشون رو تعطیل کردن که میگن فلانی (یه کسی مثلا هزاران سال پیش)، به جای ما فکر کرده و گفته که جریمه فلان کار بد اینه، و نتیجه فلان کار خوب اما باشه بعدن بهتون نشون میدیم (؟؟؟)

 از اون بدتر و فاجعه بار تر اینکه تعداد زیــــــــــادی از مردم که ممکنه به اون اصول خیلی هم معتقد نباشن، به قدر کافی احمق هستن که هیجان تماشای این جریمه رو داشته باشن و برن اونجا و تماشا کنن چطور یه آدم جونش رو از دست میده (؟!) اونهم توی ورزشـــگاه که باید بوی نشاط و شادی  سرزندگی بده! این حکومت هیچ جایی رو توی سرزمین من خالی از بوی مرگ نمیذاره

یکی امروز نوشته بود: مردم کشورِ من با نفرت بیشتری به صحنه ی بوسیدن دو عاشق نگاه می کنند تا صحنه ی اعدام یک انسان

به این جمله فکر میکنم. درد می کشم.... و درد می کشیم و ..... درد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر