۱۳۹۳ فروردین ۲۵, دوشنبه

سالها پیش من برنامه رادیویی "صبح جمعه با شما"  رو خیلی دوست داشتم. یه قسمتی از این برنامه یه خانم و یه آقا ، اسمش رو با هم می گفتن و بعدش بقیه اجراش میکردن. اسمش بود "من چی میگم.... اون چی میگه" یا  شاید ما چی میگیم، اونا چی میگن

امروز یاد این برنامه افتادم به خاطر اینکه دیدم یکی از بچه ها که اصلا اهل آسیای شرقی هستش، اومد ازم پرسید که من وقت دارم یه چیزی رو برام توضیح بده و من قضاوت کنم سخنرانی ش خوب بوده یا نه. حدود 5-6 دقیقه حرف زد و ازم خواست که قضاوتم رو بگم. اعتماد به نفسش هم به خاطر تسلط کمش به زبان انگیسی، زیاد نیست در صورتیکه بسیــــار باهوشه

وقتی تموم شد نظرم رو پرسید. من هم یه چند تا نکته نوشته بودم و اینطوری شروع کردم که : همه چی خیلی عالی بود، من عنوان مطلبت رو دوست دارم و .... بعدش گفتم فقط شاید من فلان کار رو یه جور دیگه انجام میدادم....  و حرفم رو تموم کردم

یه نفس عمیق کشید و بهم گفت تو خیلی مهربانی! گفتم چرا؟ واقعا نظرم رو منصانه گفتم... باور کن جدی می گم. گفت میدونم که نظرت رو بهم گفتی. اما وقتی خواستی بدی های کارم رو بگی، بهم دستور ندادی که یــــو شــــود دو دیس ار دت دفرنتلی.... بهم گفتی اگه من جای تو بودم اینجوری می کردم

راستش یه کم جا خوردم. واقعا دقت نکرده بودم که این جمله میتونه مهربان تفسیر بشه و روی اون بنده خدا اثر بزاره. خوشحال شدم که حرف نامناسبی بهش نزدم. به نظر میومد که یه اتفاقی قبلش افتاده. من کنجکاوی نکردم که چی شده اما تقریبا روشن بود

داشتم با خودم فکر میکردم اون موقع ها که من هم تازه اومده بودم؛ توی دانشگاه اگه هم کلاسی ها بهم پیشنهاد کمک میکردن، من تقریبا همیشه میگفتم نه خیلی ممنون. راستش از لحن گفتنشون احساس میکردم که مگه من بهشون محتاجم که اینا اینجوری میگن :)))) بعد از مدتی متوجه شدم که این تفاوت زبانه. اگه کسی به فارسی بخواد به آدم پیشنهاد کمک بده، میگه من میتونم  کمک کنم. بهم بگو چکاری کنم... یا چیزهایی شبیه این که تو این حس رو میکنی که طرف خوشحال میشه که کاری از دستش بر میاد. حالا وقتی کسی میخواد اینو انگلیسی بگه از آدم میپرسه... تو از من میخوای که کمک کنم؟ یا تو میخوای که من برای تو این کار رو اینجوری انجام بدم؟ یا چیزی شبیه این. من اون اوایل با خودم میگفتم من کی کمک خواستم؟! شاید حتی توی دلم ناراحت هم میشدم :))) در صورتیکه این بنده خدا هم داره پیشنهاد کمک میده و واژه هاش فقط فرق میکنه

خلاصه اینکه میفهمم این دوستم چه حسی داره و چرا ناراحت شده اما کاری از دستم برنمیاد. چون مطمئن نیستم تعریف کردن این ماجرا کمکی بهش بکنه. خودش تجربه خواهد کرد و شاید چند سال بعد اونم توی وبلاگش همین مطلب رو به زبان خودش بنویسه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر