۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

هفته ای که گذشت دفتر کار جدیدم رو تحویل گرفتم. یه کمی مشغولیت های مربوط به اون. کلی ایمیل و تلفن بازی خلاصه اینکه کمی وقتم رو گرفت. تقریبا هر روزش که رفتم خونه با خودم تکرار میکردم چقدر امروز وقتم تلف شد. هیچ کاری نتونستم بکنم و حرفهایی از این دست. بعدش هم که خونه میرسیدم کلی ظرف و لباس نشسته و غذایی که باید تند و تند آماده کنی 

تا آخر شب هم نا خودآگاه توی ذهنم میچرخید که حالا چطور برنامه روزانه م رو منطبق کنم که کارهای تکرار اینطوری رو چور انجام بدم تا کیفیتتش کم نشه اما واقعا کمترین وقت ممکن رو از من بگیره. بعد از مدتی که این فکر همینطور توی ناخودآگاه ذهنم می پیچید به ذهنم رسید که خب اساسا هدف زندگی مگه نه اینه که یه پولی در بیاری که زندگی شخصی ت لذت بخش بشه؟ مگه هدف اصلی زندگی شخصیت نیست؟ چه اتفاقی افتاده که دیگه کارهای روزانه مربوط به زندگی شخصی لذت اصلی زندگی ما رو تشکیل نمیده و وقتی کار حرفه ای مون رو انجام میدیم "فقط" فکر می کنیم روزمون مفید بوده؟؟؟ تقریبا مطمئن هستم که این تفکر غالب جامعه ست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر