۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است...


شعر گلستانه سهراب خیلی زیباست. یادمه اولین باری که "What a wonderful world" لویئس آرمسترانگ و شنیدم، حس کردم من اینو قبلا شندیم. نمیدونم گلستانه سهراب ... یا با بهار فریدون مشیری.

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک / شاخه های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید / برگهای سبز بید / عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد / خلوت گرم کبوترهای مست...

I see trees of green, red roses too, I see them bloom for me and you
And I think to myself what a wonderful world.

I see skies of blue and clouds of white, The bright blessed day, the dark sacred night
And I think to myself what a wonderful world

برای همینه که میگن هنر مرز نمیشناسه!

P.S.
اینم یه عکس از پارک روبروی خونه که من برای قدم زدن میرم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر