داشتم یه فیلم مستند در مورد فریدون فرخزاد میدیدم. دو مرتبه کلش رو دیدم. با خودم فکر میکردم که ایشون هم جزء کسانی بودن که از نظر فرهنگی جلوتر از زمان خودش بود و مردم در اون زمان از نظر فرهنگی هنوز اونقدر باز نبودن که بتونن بفهمنش ... اینم یکی دیگه مثل شاملو، فروغ و خیلی های دیگه!
اما اون چیزی که منو به نوشتن این چند خط واداشت، این مطلب نیست... در خلال این برنامه شاعر دیگری به نام "مانی" چندین بار توضیحاتی میداد راجع به کتابش در مورد فریدون به نام "خنیاگر در خون". یه جمله ای گفت که جواب یکی از سوالات ذهنی من بود...
میگفت: "داستان از این قراره که هر کسی در هرفضای فرهنگی که زندگی میکنه، ریه هاش از هوای فرهنگی اونجا پر میشه....".
مدتیه وقتی استتوس های دوستان و فامیل رو که در ایران زندگی میکنن میبینم، همش یه تلخی و افسردگی و بی اعتمادی توشون وجود داره که گاهی منو به شدت برای اون آدم نگران میکنه.... و حالا که این حرف جناب "مانی" رو شنیدم، فکر میکنم این فضای غالبه در کشور من که تلخیش این طور احساس میشه! ریه های مردمم پر میشه از تلخی... بی اعتمادی... نا امیدی.......
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر