۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

گـاردیــن

مدتیه با همسرم یه سریالی نگاه میکنیم به نام گـــاردیـــن. یه وکیلی یه اشتباه احمقانه میکنه و بخاطرش هم دستگیر میشه. قاضی پرونده تصمیم میگیره که به جای هر جریمه دیگه ای، از تخصص وکیل مربوطه استفاده کنه برای بچه هایی که مشکلات سرپرستی و ... براشون پیش میاد (همون کامیونیتی سرویس). اتفاقاتی که برای پرونده های مختلفش میفته طبیعتا در مورد بچه هایی هستش که خانواده هاشون به دلیل جرمهایی که دارن، شایستگی سرپرستی از اون بچه ها رو نخواهند داشت. در طی مدت دادرسی و ... سرپرست این بچه ها همین وکیل هستش که اسمش نیکلاسه.
درســــــــــت مثل اینه که این سریال برای شکنجه روحی من ساخته شده باشه :(( البته کلی چیز ازش یاد میگیرم اما هر دفعه که میینمش کلی با خوردم درگیر میشم و فکر میکنم به آفرینش، آدمها، بچه ها، مادر و پدرها، مسئولیتها یا بی مسئولیتی هاشون و بعدش با خودم محاکمه شون میکنم که شاید اونی هم که الان پدر یا مادر شده و شرایطش اینه، قربانی یه ناهنجاری اجتماعی دیگه اس.... شاید نباید اینجوری راجع بهش قضاوت کرد.... کسی چه میدونه زندگی به اون چی گذشته و .... بعضی وقتا هم میگم بهتره دیگه نبینمش :)) اما وقتی من نبینم، این اتفاقا نمی افته؟ بهتره به جای بستن چشمهامون، سعی کنیم که خودمون رو مطلع نگهداریم از اتفاقاتی که تو دنیای ما میگذره. شاید بتونیم گاهی جلوی بعشی هاشون و بگیریم یا دست کم تشدیدشون نکنیم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر