۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

عجــــــــب ...!

چند روزیه از زلزله گذشته. هر روز تلاش میکنم اخبار رو دنبال کنم. چشمام میگرده دنبال یه انفاق خوب. یه چیزی که به مردم آرامش بده... کمک کنه. یکی یه عکس گذاشته بود از یه نوزادی که در این شرایط سخت و کمبود امکانات به دنیا اومده. اونقدر ناز بود که تا ساعتها صورتش جلوم چشمام بود.

اما این روزها هر کسی یه چیزی میگه. آدم نمیدونه کدومش درسته! به هر کدومشون از یه دیدگاه میشه حق داشت و از زاویه دیگه ای.... یکی میگه چرا اینهمه عکس و خبر ناگوار منتشر میکنید؟ من دوست ندارم ناراحت بشم. دوست دارم ببینیم دوستان و خانواده ام رفتم مرخصی های زیبا و عکسهای خوشحالی شون رو با من سهیم میشن. هر وقت خواستم از این چیزهای ناراحت کننده ببینم میرم سراغ رسانه ها و خبر میگیرم. --- !!!!؟!!!؟؟؟

یکی دیگه میگه نباید کمک کنیم. باید دولت اینکارها رو انجام بده. مگه قبلا در بم و رودبار که اینهمه کمک کردیم چی شد؟ اینا فقط میخوان از مردم پول بگیرن و الا هیچ غلطی نمیکنن. هر چی هم توضیح بدی که الان اوضاع فرق میکنه... این فاجعه اس... در مواقع فاجعه آدم نمیاد تئوری جامعه شناختی بده.... میبینی که نه خیر مرغشون یه پا داره

اون یکی میگه ای بابا همه دارن ژست انسان دوستانه میگیرن. اینا فقط دارن ادا در میارن و الا من خبر دارم که چه و چه

اون یکی میگه بابا چرا اینهمه عکس و آمار غلط منتشر میکنید. کی فلانی این حرف رو زده؟ اون گفت فلان... نگفت بهمان. اینا مهمن. چرا اینهمه ساده این آخه! عجـــــــــبا

اون یکی تر میگه ..... و این قصه ماست که ادامه داره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر