۱۳۹۱ دی ۱۴, پنجشنبه

من جشن می گیرم ، پس هستـــــم

برای من جشن هر جایی جشنه :) مدتهاست تصمیم گرفتم که هر مناسبتی رو جشن بگیرم. بیست سی سالی که در سرزمین مادری زندگی کردم، مدرسه و دانشگاه و عوام جامعه هر چقدر که در توانشون بودن عزاداری ها رو غلیظ و غلیظ تر برگزار کردن. فکر کنم قبلا هم اینو اینجا نوشتم، اما دوباره مینویسم که یادم بمونه کلـــــی به خودم جشن بدهکارم. از کریسمس و هنوکا گرفته تا  خیلی از جشنهای دیگه که ممکنه ربطی به پیشینه ملی  من هم نداشته باشه

تصمیم دارم از بهاری که در پیشه، آغاز هر فصل رو هم جشن بگیرم. جزئیاتش رو بعدا در خواهم یافت. شاید حتی در مرحله بعد جشن های قبایل امریکای جنوبی و افریقا رو هم پیدا کنم و از خجالت خودم و بقیه در بیام :) شنیدم که مردم امریکای جنوبی شادی کردن رو خوب بلدن. شاید یه سفری ترتیب بدم برای... احتمالا برزیل که ازشون چیز یاد بگیرم. فکر میکنم خیلی لازم داریم که شاد بودن و شادی کردن رو یاد بگیریم. 

رقص هم یکی از اون چیزهاست که ما خیلی وقته فراموشش کردیم. برای خودم گر چه دلم خیلی میخواد برم کلاس رقص های لاتین... اما از دست این زندگی پر مشغله فکر کنم این بخش رو هیچوقت نتونم عملی کنم.  شاید یاد بگیریم جای رقص رو توی زندگی نسل بعدی مون حفظ کنیم که اونها زندگی شون رو اینهمه جدی و پر از مشغله نسازن 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر