۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

اخیرا خیلی برام پیش میاد که یه کاری رو باید انجام بدم، اما مطمئن نیستم که قبلا انجامش نداده باشم. برای نمونه قرار بود که من یه فرمی رو چاپ کنم و با دست پرش کنم  و پست کنم به دانشگاه. کار پستی کاغذی خیلی برای من سخته :( در هر صورت  دیروز وقتی پرش کردم وگذاشتم توی کیفم که سر راهم بندازمش توی صندوق پست، یهو یه ایمیل دریافت کردم که فلانی، خیلی ممنون که اینو پر کردی و ما دریافتش کردیم (؟) در حالیکه فرمه هنوز توی کیفم بود! یه کمی که فکر کردم... بعدش یادم اومد دو هفته پیش قبل از شروع دوباره کلاسها فرستاده بودمش

خیلی وقتا تکرار میشه که یه کاری رو انجام میدم، اما انگار که سیگنالش به حافظه م نمی رسه که ثبتش کنه. مثلا دارم یه خریدی رو سفارش میدم. از روی عادت میدونم باید چکار کنم. سفارش میدم و میره. بعد از چند روز که خریدم می رسه خونه، چون انتظارش رو نداشتم، یعنی یادم نبود که اینکار رو انجام دادم، کلی ذوق زده می شم که شاید همسرم حواسش بوده و اینو خریده :))) غافل از اینکه کار خودمه! نمیدونم باید نگران خودم بشم که اوضاع اینجوریه یا به قول یکی از همکلاسی ها خوشحال بشم که یه کاری رو اینقدر خوب انجام میدم بدون اینکه نیاز باشه بخشی از مغزم رو بهش درگیر کنم! می گفت تو واقعا چطوری اینکار رو می کنی؟ به من هم یاد بده  :))) بهش گفتم پیر میشی خودت یاد می گیری!؟ ... و حالا دارم با خودم فکر می کنم نکنه واقعا اینا علائم آلزایمر زودرس باشه :))) آدمیزاد موجود پیچیده ایه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر