۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

مادر شدن...

من تجربه فضای ایران قبل از انقلاب رو ندارم، اما تا وقتی مدرسه میرفتم در ایران همیشه به ما یاد می دادن که "مادر" یعنی عشق... یعنی زیبایی ... یعنی خلاصه همه چیزهای عاطفی و رمانتیک و .... و پدر یعنی عقل... یعنی تجربه... یعنی راهنمایی و از این چیزها. وقتی مدرسه تموم شد فضای جامعه هم همون بود. منظورم از جامعه اون چیزیه که به صورت برنامه ریزی شده تبلیغ میشه. مثلا فیلم و سریالهای تلویزیونی و ...  و متاسفانه در ایران مردم خیلی تلویزیون تماشا می کنن( به دلایلش و ... کاری ندارم، به هر حال از طریق این رسانه میشه خیلی کارها کرد... که سالهاست دارن میکنن) حرف بر سر اینه که آیا این نگرش درسته؟ 

اومدم اینجا برای نوشتن اینکه در این سالها یاد گرفتم هر کسی که بصورت بیولوژیکی مادر میشه، لزوما وجودش مادر نیست. به هر حال بدن آدمیزاد این قابلیت رو به خیلی ها میده و به تعدادی هم نمیده. این بخش زیر کنترل آدم نیست. به هر حال تو باردار میشی و بچه به دنیا میاری... اما مادر شدن فقط همین نیست.  نسبت بیولوژیکی اتفاق میفته، بدون اینکه تو زحمت خاصی براش کشیده باشی. این طبیعته که تو رو پیش میبره . اما اینکه درونت مادر بشه و باقی بمونه، اونیه که خودت انتخاب میکنی، براش زحمت میکشی، هـــــر روز، هــــر شب، همــیشه... همیــــــــــشه

خودت  تصمیم می گیری چی باشی توی زندگی این موجودی که خودت به دنیاش آوردی (یا حتی نیاوردی) و حالا تصمیم داری که مادرش باشی.دارم می گم زاییدن میتونه وابستگی
correlation
داشته باشه با مادر شدن، اما ایجادش نمیکنه
causal

اینو برعکس به ما یاد دادن. خواستم اینو یه جایی بنویسم که یادم باشه، باید همه این کلیشه های بی معنی تکرار شونده رو بریزیم دور... بخصوص وقتی قراره به فرزندمون چیزی یاد بدیم



راستی روز مادر رو هم شاد باش می گم 


پس نوشت
من با چیزهای کلاسیک هیچ مشکلی ندارم امابا کلیشه ها ... ماجرا متفاوته





۳ نظر:

  1. موافقم باهات که لزوما همه تو این کلیشه‌ها نمی‌گنجن. حتی موردهای خیلی اکستریم مادرهایی هستن که بچه‌هاشون رو انقدر دوست ندارند که می‌خوان یه جوری از دستشون خلاص شن.
    ولی فکر می‌کنم که هیچی هیچی هم نباشه این کلیشه‌ها. دو تا دلیل دارم اول از همه اینکه شخصیت ما و چیزهایی که برامون مهمه و عکس‌العملی که نسبت به چیزا بروز می‌دیم فقط یه چیز بیولوژیک نیست به نظرم و به هر حال همین جامعه قرن‌ها و قرن‌هاست که همچین نقشی برای مادرها قائله و از بچگی وقتی به دخترها عروسک می‌دیم و بهشون یاد می‌دیم که ازش مراقبت کنند و بخوابوننش و با خودشون همه جا ببرنش خب وقتی مادر می‌شیم هم تو همین قالب همین کلیشه‌ها رفتار می‌کنیم.
    دلیل دومم هم اینه که این کلیشه خیلی گسترده‌ایه و نمی‌دونم مستند babies رو دیدی. حتی مادری که تو قبائل خیلی بدوی هم زندگی می‌کنه تا حد خیلی زیادی تو قالب همین کلیشه‌ها زندگی می‌کنه. من اصلا بعید نمی‌دونم که به هر حال اوولوشن یا هرچیزی برای بقای نسل این حس رو تو زن‌ها گذاشته باشه که به بچه‌هاشون محبت کنن و ازشون نگهداری کنن و حتی خودشون رو براشون فدا کنن.

    پاسخحذف
  2. رویا فکر کنم این چیزی که تو می گی بیشتر شبیه تعریف غریزه اس. دخترها بصورت غریزی دوست دارن عروسک بغل کنن و ... که اتفاقا من وجود اون غریزه رو خیلی هم دوست دارم و فکر میکنم کمک میکنه که راحت تر سختی های مادر بودن رو بپذیری. چون یه چیزی در درونت هست که فیزیکت رو هم همراهی میکنه. اما جامعه وقتی مدرن میشه، خیلی از غریزه ها رو کمرنگ میکنه. مثل خیلی از خانمهایی که اطرافمون می بینیم، آدمهای موفقی در شغلشون هستن، اما توی زندگی شخصی خیلی چیزها رو صرفنظر کردن برای اینکه بتونن به توی شغلشون پیش رفت کنن. اینا غریزه رو پشت سر گذاشتم، تا توی دنیای مدرن کسی بشن و البته این انتخابشون بوده و من بهش احترام میزارم.اما حرفم اینجا یه چیز دیگه اس...

    جهت حرفم از اون طرفه، میخوام بگم زایش بیولوژیکیه (حتی وقتی غریزه هم کمکش کنه) لزوما مادر نمی سازه. و اگه کسی نزایید، معنی ش این نیست که نمیتونه مادر باشه. هر دوشون باید مادر بودن رو بدست بیارن. چطور بگم باید براش زحمت بکشن تا ذهنشون هم مادر بشه...

    من یه بچه ای سراغ دارم که نمونه عجیبیه از سرخوردگی های بچگی/نوجوانی پدر و مادرش. خیـــلی دردناکه اما گاهی برای سلامت روان اون بچه، فکر میکنم کاش اینا بچه دار نشده بودن، یا دست کم یکی دیگه این بچه رو بزرگ کرده بود. تمام تناقضانی که توی وجودش میبینی انگار که کپی شده باشه از وجود پدر و مادرهاشون

    راستش دلیل اینکه این مطلب رو نوشتم، وجود این طفلی و دو تا بچه ایه که قبلا دیدم توی همین شرایط. به روشنی می بینم که مشکلانشون از کجا میاد و هیــــچ کاری از دستم بر نمیاد براشون انجام بدم. متاسفانه :(

    احساس میکنم که اگه این کلیشه وجود نداشت که همه باید ازدواج کنن و بعد هم بچه دار بشن... شاید الان سه تا موجود اینهمه گرفتاری نمی کشیدن... از دید من مشکل اینه که پدر و مادرهاشون، پدر و مادر نیستن. اصولا فقط زاییدن و خرج کردن. اونوقت جامعه اسمشون رو گذاشته پدر و مادر!

    پاسخحذف
  3. آهان من جهت حرفت رو خوب نفهمیده بودم. فکر کردم منظورت اینه که چرا مادرها باید باشن که فقط محبت کنن. کاملا قبول دارم حرفت رو و واقعا آدم بعضی‌ها رو می‌بینه که فکر می‌کنه اینا که بچه دوست نداشتن آخه واقعا چرا بچه‌دار شده‌ان. همین که می‌گی انگار فقط یه مرحله از زندگیشونه که باید تیک می‌زدن.

    پاسخحذف