۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

من بطور کلی غالب هنرها رو دوست دارم. اما بخشی از هنرها رو عاشقانه دوستدارم. منظورم سینما، موسیقی، عکاسی، نقاشی و اینطور چیزهاست. همیشه پی فرصتی میگردم که فیلم ببینم یا عکسهای زیبا رو که با تکنیک درست گرفته شده تماشا کنم و لذت ببرم. همینطور نقاشی و ... هیچوقت در عمرم اما سراغ هنرهایی مثل قلاب دوزی و خیاطی و ... هم نرفتم. شاید اگر رفته بودم اونها رو هم عاشقانه دوست میداشتم. در هر صورت مثلا به زحمتی که برای بافته شدن یک فرش یا دوختن یک لباس زیبا، کشیده شده احترام میزارم اما لذت خاصی ازش نمیبرم

اما بین همین فیلم تماشا کردن و موسیقی گوش دادن و ... یه چیزهایی نه تنها بهم لدت نمیده، یه جوری اذیتم میکنه که ازش فاصله میگیرم. مثلا یه ژانر خاصی از فیلم... یا شاید بهتر باشه نگم ژانر خاص، بهتره بگم ساخته های یه سلیقه های خاصی رو نه تنها نمیپسندم، بلکه حس میکنم باید ازش فاصله بگیرم برای اینکه چیزی راجع بهش نگم و قضاوتی نکنم. یکی از دوستان عزیز که خیلی هم روحیه لطیفی داره اما من رو از نزدیک نمیشناسه - بر اساس سلیقه خودش- لطف کرد و یکی از اجراهای یک خواننده به نام پرواز همای رو برای من فرستاد. چون قرار بود فرداش ببینمش، مطمئن بودم ازم خواهد پرسید که چطور و چقدر دوستش داشتی و از این حرفها. چون روحیه لطیفی هم داره، به راحتی نمیتونستم بهش بگم که من هیچ از کارهای ایشون خوشم نمیاد. راستش اسمش هم برام یه جوریه چه برسه به اینکه بشینم و تماشاش کنم. این خواننده طفلکی هم هیچ بدی در عمرش به من نکرده، اما یه حسه دیگه.... از همین جمله هستند حامد نیک پی (گرچه صداش رو دوست دارم، کاش هیچوقت تصویری از اجراهای پر اداش ندیده بود که همچنان می شد لذت ببرم). و بعضی های دیگه در موسیقی و فیلم

خلاصه ماجرا این شده که مجبور بودم تماشا کنم تا بتونم به سوالهای دوستم جواب بدم. وقتی هم که صحبت میکرد، سعی کردم یه جوری بهش توضیح بدم که هنر موسیقی و خوانندگی لاسیک ایرانی بسیار هم فاخره اما  هستند کسانی که از یک نوع موسیقی، یک اجرای خاص یا سازنده خاص خوششون نیاد. یعـــــــــــــــنی چنــــــــــان ژستی گرفت که اونها هنر رو درک نمیکنن و غرب زده شدن و هیچ نمیفهمن و همون بهتر که برن اندی گوش کنن و چه و چه و چه.... که راستش در انتها دلم براش سوخت. خلاصه هنری که می شد مایه لذت باشه ... برام مایه تاسف شد راستش

۲ نظر:

  1. :)) منم یه خاطره‌ای شبیه تو دارم. که همیشه وقتی کسی یه چیزی رو بی‌سلیقگی می‌دونه (از جمله خودم بعضی وقتا!) یادش می‌افتم. ایران درس می‌دادم سر کلاس حرف کتاب شد. بعد شاگردام گفتن وای فهمیه رحیمی خیلی بی‌کلاسیه و اینا ولی کتابای دانیل استیل خیلی عالیه!

    پاسخحذف
  2. راستش اینکه احساس کردم که این آشنای هنر دوست ما، احساس میکنه فاصله زیادی با بقیه داره از نظر درک هنر. تعجب وقتی از موسیقی شاد یه جوری یاد کرد که انگار یه چیز خیلی از شان ما "تحصیلکردگان مقیم خارجه" به دوره :-/

    فکر کنم اصطلاح "رو حوضی" رو برد که اتفاقا من یکی از علاقه مندان موزیک های رو حوضی هستم. دیگه بهش چیزی البته نگفتم چون احتمالا خیلی بهش برمیخورد :))))
    اینو اگه نشنیدی پیشنهاد میکنم:
    http://www.youtube.com/watch?v=T4vtLhLj8z8

    پاسخحذف