۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

اخیرا یاد گرفتم کسایی که یه چیزی رو خوب بلدن، معمولا اونقدر درگیر جزئیات میشن که دیگه حتی از بخشهای خوبش لذت نمی برن و فوکس ذهنشون روی بخشهایی از کار هستش که به خوبی انجام نشده (حتی اگه اون بخشها فقط 10 درصد کار انجام شده باشن).  اما یه چیز دیگه هم هست.... یه درجه جدی تر موقعی هستش که آدمها اونقدر حرفه ای و عالی هستن توی یه حرفه یا رشته خاص که اصولا نه تنها میتونن کار رو با تمام جزئیاتش ببینن و بررسی کنن، بلکه میتونن از اون گرفتاریها و عیبها گذر کنن و برآیند کلی کار رو هم ببینن. 

این رو که نوشتم توی زندگی تجربه کرده بودم. یکی از خانمهای بزرگ فامیل هست که آشپزی ش عالیه. البته سنتیه و نو آوری خاصی نداره اما همون سنتی ها رو به حد فوق العاده ای خوب میپزه. قطعا مثل هر خانواده دیگه ای کسان دیگری هم هستن که تجدد  و کمی علم رو وارد آشپزی کردن که خیلی خوب بلدن. تا جایی که من دیدم خیلی کم پیش میاد که ازش لذت ببرن و همش درگیر اینن که اینش باید اینطور میشد و مــــن این کار رو میکنم. اساسا مدل ذهنی شون نمیتونه روی کل محصول رو ببینه

اما توی کار حرفه ای و علمی تجربه ش نکرده بودم. تلاش زیادی می خواد که تمام یه کار رو بفهمی، خوبی و معایبش رو ببینی و در ضمن بتونی گذر کنی از معایب و دید بزرگی داشته باشی. کار ساده ای نیست اما اگه بهش برسی به نظرم خیلی حس خوبی داره.... خیــــــــلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر