۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

خشم؟ سوء تفاهم؟ یا ...؟

چند سال پیش یه جلسه پرسش و پاسخ راجع به فیلم "پرسه پلیس" خانم ساتراپی تشکیل شده بود که من هم به اون جلسه رفتم. خیلی خوب بود. از هر نظر! انگار سادگی، صمیمیت و راحتی شخصیت خانم ساتراپی همه آدمها رو تحت تاثیر قرار داده بود. خلاصه بعد از تموم شدن جلسه تقریبا همه ازش حرف میزدن و راضی بودن :) در طی اون جلسه یک نفر یه سوالی از خانم ساتراپی کرد در مورد اینکه دفعه دومی که از ایران خارج شدی و به پاریس اومدی، چه احساسی داشتی؟

توضیح اینکه: ایشون در دوران نوجوانی چندین سال در پاریس زندگی کردن و بعد به دلایلی به ایران برگشتن و ازدواج کردن. اما مدتی بعد از همسرشون جدا شدن وبعد تلاش برای زندگی در ایران به نتیجه ای نرسید. بنابراین تصمیم به ترک دوباره ایران گرفتن.

ایشون جواب داد: وجودم پر از خشم بود! پــــــر از انتقام!!! توضیحات بیشتری هم دادن که فشار جامعه و فرهنگ و حکومت و ... و اینکه همه رو مقصر میدونستن که چرا اینطور؟ چرا اونطور؟جواب خانم ساتراپی برای من قابل درک بود اما شـــاید نه برای غیر ایرانی ها!

چیزی که از اون موقع به یاد من مونده و این روزها به یه دلیل کوچیک دوباره تو ذهنم تازه شده تکرار دیدن همین "خشم" در خیلی از ما ایرانیهاست. وقتی راجع به ایران حرف میزنیم، یا راجع به وضعیت زندگی، رفتار، گفتار یا هرچیزی مربوط به ایرانمونه حرفی میشه، فکر میکنیم اینـــــجا همون جاییه که باید همه اون حقوق از دست رفته(؟) برگرده، پس باید جنبید و کوبید و پس گرفت!

همین ما، وقتی میخوایم کشورمون رو با بقیه کشورها مقایسه کنیم، مثل بچه ای هستیم که حس میکنه بقیه حقش رو خوردن. به زور میخوایم به بقیه ثابت کنیم که مــــــــــا برتریم! با تاریخ مون با فرهنگمون و ... البته که خودمون رو شبیه هیچکدوم از همسایگانمون نمیدونیم. حتـــــــما برتر و حتما فاخرتریم! فکر میکنیم شرق و غرب همیشه از ما الهام گرفتن و الا خودشون که چیــــــــــزی نبودن! اصولا هر کسی اسم کشور ما رو نشنیده باشه یا با اسم کشور همسایه مون که خیلی هم شبیه اسم کشور ماست، اشتباه بگیره، از نظر ما واقعـــــا یه احــــــــــــــمق به تمام معناست!!!

خلاصه بدجوری دچاریم :( تــــــا مدتـــــــــی نگذره و این خشم فروکش نکنه، اصولا درک وجودش هم برامون غیر ممکنه. با خودم فکر میکنم که چرا اینجوریه ؟ ایا این از طرف کسی یا سیستمی به ذهن مردم ما القاء شده یا؟ واقــعا نمیدونم...

دیروز یه اتفاق خنده دار دیگه هم افتاد. توی یکی از سایتهای خبری گشت میزدم، یه مطلب نامربوط لینک شده بود. راجع به یه ستاره پورن که اصالتا ایرانیه و از این حرفا. خلاصه فیلم و عکس و ... هم فراهم شده بود جهت اطلاع سایر هموطنان! یکی بهشون گفت که اینجا جای مناسبی برای این نوع مطالب نیست و سعی کرد قانع کنه "طرف مقابل" رو. جای خنده دارش همین جا بود! "طرف مقابل" معتقد بود که دموکراسی و آزادی یعنی همین! حالا اگه تو دوست نداری نگاه نکــــن! هــــــــر کـــــسی هـــــــر کــــــــاری که دوست داره بـــــــــــاید بتونه انجام بده به دیـــــــــگران هم هیـــــــــــــــچ ربطــــــــــــــــــی نداره (البته با ادبیاتی کـــاملا متفاوت بااینکه من نوشتم). من این مطالب رو دنبال میکردم چون همون خشمی که قبلا گفتم توی کلمات اون آقا/خانم "طرف مقابل" میدیدم. اصلا براش قابل تصور هم نبود که در مورد آزادی یا دموکراسی مـــــــمــــکنــــه، دچار سوء تفاهم باشه. کاملا حق به جانب میگفت: همــــیـــن شــــــــــــماها هستین که با قضـــــــــــاوتهای نـــــــــــادرست وضـــــــــــــــعیت ما رو به اینـــــــــــــجا کشوندین!!!!! خلاصه هر چقدربیشتر تلاش میشد که آقاجون معنی آزادی این نیست و دموکراسی اصولا اینجوری تعریف نمیشه، باعث حرارت بیشتر "طرف مقابل" میشد.

جان کلام اینکه نمیدونم این فرهنگ شتر گاو پلنگی که از مخلوط شدن غروراجدادی 2500 ساله ایرانی، حکومت عرب گرا و گرایش به مدرنیته ایران امروز، پدید اومده، قراره به کجا بینجامه؟!یکی نیست به این جماعت بگه باور کنید ما هم یه بخشی هستیم از این دنیای بزرگ که گرچه تفاوتهایی با هم داریم، نقاط مشترک بسیاری ما رو دور هم جمع میکنه و اتفاقا تفاوتهامون باعث میشه دنیای زیباتری داشته باشیم. فقط به شرط زندگی مسالمت آمیز و احــــــــــترام به همدیگه :)


۲ نظر: