۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

قدرت و تسلیم

چند وقت پیش یه فیلمی مستندی دیده بوده به نام "طلاق به شیوه ایرانی". داستان واقعی چند خانم بود که در ایران تلاش میکنند از همسرانشون جدا شن و مشکلاتی که براشون وجود داشت و ...

لحن حرف زدن هر کدوم از اون زنها با اطرافیانشون، خیلی توجه من رو جلب کرد. وقتی رو به قاضی که آخوند(!) بود حرف میزدن، سعی میکردن کتابی باشه و سراسر احترام. قطعا نه احترامی که آدم برای کسی که دوستش داره، قائله... بیشتر ناشی از ترس بود!
وقتی با کارمندان دادگستری حرف میزدن سعی میکردن خیلی خوشرو باشن و یه جوری باهاشون از در دوستی وارد شن تا کارشون بگذره.... حرف زدن با همسرشون شبیه حرف زدن نبود. ادامه دعواها و اشاره به گذشته و ... معمولا هم سعی میکردن خودشون رو از اونچه هستن، عصبانی تر و ناراحت تر نشون بِدَن ... و البته با سرسختی! انگار که طغیان کرده باشه!
توی دادگاه مدام زنهای دیگه به این زنها میگفتن که:
"اگه مادری باید بگذری! از همه چیز باید بگذری!...."
"اون موقع که بله گفتی یعنی همه این چیزها رو پذیرفتی... "
"چطور ممکنه زنی بدون اجازه شوهرش از خونه ش بره بیرون؟!"
" خب فلانی مَرده و غیرتش اجازه نمیده !"
فکر میکردم آیا واقعا باور دارن به حرفهایی که میزنن!!! انگار بدون اینکه خودشون بدونن شدن ابزار همون قوانین! مثل موجودات جادو شده حرفهایی رو تکرار میکنند که قطعا باور قلبی بهشون ندارن! اما حتی دارن به اون سیستم کمک میکنن که زنان دیگه رو قربانی کنه! اون زن رو قضاوت میکنن حتی در خلوت دلهاشون و گاهی هم بهش میگن... تو چــــــه مادری هستــی؟!!!!
انگارکه تکرار در طول سالیان، باعث باورشون شده که نقش زن "تسلیم" ه و نقش مرد "قدرت"! خودشون رو قربانی میدونن و کمک میکنن به قربانی شدن بقیه... شاید هم اونقدر خرد شدن که دیگه دردشون نمیاد! یا شاید... به بقیه حسودی میکنن ... شاید شبیه یه جور انتقام... واقعا نمیدونم چرا خیلی از زنها هم شدن عامل همین قوانین هزار ساله مرد سالار!!!
واقعا چقدر خطرناکه که پول و قدرت دستش تو دست تعصب قرار بگیره. تعصب به قوانین ناعادلانه ای که بر اساس دین هزاران سال گذشته نوشته شده و هیچ همخوانی با دنیای امروز ما نداره... !!! فقط حیف از موجوداتی اینهمه نازک و شکستنی که سالهاست همین قوانین خشن غیر انسانی بهشون تحمیل شده و میشه... حیف....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر