۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

وطن ممنوعه!

جایی که من زندگی میکنم نسبت به خیلی جاهای دیگه دنیا، میشه گفت که ایرانیان بسیاری هستند. خیلیها شون سالهاست که کشورشون رو ندیدن. یعنی در واقع ورودشون به کشور ممنوع شده! وقتی اسم ایران جلوشون میاد یا به نوعی به یاد دوران گذشته شون میفتن، اشک به چشم میارن.... و حسرتی صورتی شون رو پر میکنه که واقعا قابل وصف نیست...
تــــه ماجرا رو که نگاه میکنی، هیچـــــــی نیست! باورش سخته اما واقعـــــا ته ماجرا پوچه! هیچه! فکرش هم برای کسی که با این مفاهیم آشنا نیست غیر ممکنه! تعداد زیادی از این آدمها جرمشون اینه که هنرمند هستن. فیلمساز، هنرپیشه، شاعر، موسیقی دان، خواننده و متاسفانه اخیرا تعداد بسیاری خبرنگار و دانشجوی سابق! خیلی دردناکه تصور اینکه آدم رو از دیدن آب و خاک خودش محروم کنن! اساسا درک این ماجرا برای من ممکن نیست! وطن هر کسی متعلق به خودشه، چه کسی این حق رو به یک عده اقلیت در قدرت داده که حق وطن و آب و خاک رو از کسی بگیرن؟؟؟ حتی ... حتی از جسدش! حتی اینکه در خاک خودش دفن بشه!!! دیگه حساب کسانی که فعالیت سیاسی داشتن که پاکه پاکه! شما به این نمیگین افراط گرایی؟ به این نمیگین تعصب؟ بنیادگرایی؟ حتی حماقت و خودپرستی؟ ...؟...؟ :(
خدایـــــــــــا یعنی ما روزی رو خواهیم دید که به انسانها در کشور خودمون به صرف انسان بودنشون احترام گذاشته بشه؟ صرفنظر از اینکه چطور فکر میکنن و چه مرام و مسلک و آئینی دارند؟ یعنی ... ما اون روز رو خواهیم دید؟!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر