بگو به باران، ببارد امشب، بشويد از رخ، غبار اين كوچه باغ ها را، كه در زلالش سحر بجويد، ز بي كران ها حضور ما را به جست و جوي كرانه هايي، كه راه برگشت از آن ندانيم من و تو بيدار و محو ديدار، سبك تر از ماهتاب و از خواب، روانه در شط نور ... استاد شفیعی کد کنی |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر