من همیشه وقتی بهار میشه به شدت برای شمال ایران دلم تنگ میشه. به خصوص برای شالیزار های شمال که توی اردیبهشت ماه وقتی از کنارشون رد شی، بوی برنج تازه مشامت رو مســـــــــت میکنه
چند روز پیش تهمینه میلانی عزیز توی صفحه فیس بوکش یه عکسی از زنان شمالی که توی شالیزار بودن گذاشته بود. حرف بر سر برابری حقوق این زنان زحمتکش بود. راستش خیلی از دیدن عکس دلم گرفت. من این زنها رو از نزدیک دیدم. انگار که همشون رو میشناختم.
در کنار همه این کارها مراقب بچه ها هم هستن. پخت و پز هم حذف نمیشه! نمیدونم که شما شانس خوردن دست پختشون رو داشتین یا نه.... مزه اش رو هیچ جای دیگه ای نمیشه پیدا کرد. کاملا خــــــاصه و لذتش اصلا گفتنی و نوشتنی نیست
قصدم از نوشتن این مطلب این نیست که حرف تهمیه میلانی رو ادامه بدم. بلکه میخوام بگم به نظر من برابری حقوق زنان و مردان برای این زنان زحمتکش، منصفانه نیست. اونها باید حقوق بیشتری داشته باشن. عمر کاریشون خیلی طولانی نیست چون اونقدر آسیب میببینن که خیلی زودتر از سنشون از کار افتاده میشن.
میدونم طرح این حرفی که من میزنم توی جامعه مردسالار ایران شبیه جک هستش.... اما به نظرم باید حرفشون رو زد. باید کسی از حقشون دفاع کنه. چون به لطف سالهای سال تحمیق مردم از جنبه های مختلف، خیلی ها از حقوق خودشون با خبر نیستن و تصورشون بر اینه که زندگی شون از اصل با درد نوشته شده.... و چقدر غم انگیزه وقتی بعد از اینهمه درد و رنج مشکل حقوقی هم پیدا کنن که اونوقت چهره زشت تری از رو خواهند دید
میدونم طرح این حرفی که من میزنم توی جامعه مردسالار ایران شبیه جک هستش.... اما به نظرم باید حرفشون رو زد. باید کسی از حقشون دفاع کنه. چون به لطف سالهای سال تحمیق مردم از جنبه های مختلف، خیلی ها از حقوق خودشون با خبر نیستن و تصورشون بر اینه که زندگی شون از اصل با درد نوشته شده.... و چقدر غم انگیزه وقتی بعد از اینهمه درد و رنج مشکل حقوقی هم پیدا کنن که اونوقت چهره زشت تری از رو خواهند دید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر